بسم رب الرفیق

جاده باریک و دو طرفه بود. تیرهای چراغ برق جای خودشون رو به ظلمت شب داده بودند؛ بحث زبانِ چراغ ها توو جاده شد و طوری که راننده ی ماشین های سنگین با هم حرف میزنند.

گفت: مثلا وقتی خوابت میگیره، اول دوتا نور بالا میزنی، بعد که با راهنمای چپ اجازه سبقت داد، سبقت میگیری! بعد میکشی کنار که اون ازت سبقت بگیره! اینجوری میفهمه که خوابت گرفته و تا ته جاده جوری رانندگی میکنه که نتونی بخوابی!

+
ممنون نمیذاری خوابمون ببره!
و کاری به دلِ زبون نفهممون نداری!




پ.ن

آه از این دل
که به صد بند
نمی گیرد پند

پ.ن.2
وَ لِلْمَلْهُوفِینَ بِمَرْصَدِ إِغاثَة

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها